سینوهه پزشک مخصوص سلطنتی آخِناتون(آمنهوتپ چهارم) فرعون مصر بود که درمیان سال‌های ۱۳۳۴–۱۳۵۱ پیش از زادروز مسیح می‌زیسته است.سینوهه در زمان سلطنت آمنهوتپ سوم چشم به جهان گشود که در هنگام تولد سینوهه را در یک سبد دست باف گذاشته و به رود نیل سپرده‌اند و خانواده‌ای فقیر او را یافته و به فرزندی بزرگ می‌کنند.سینوهه در جوانی به مدرسه طب دارالحیات می رود و متوجه حیله گری کاهنان مصر و خداهایشان می شود و دم برنمی آورد تا بتواند ادامه تحصیل خود را در رشته طب انجام دهد.سینوهه به مرور زمان مهارت زیادی در پزشکی می یابد و در نهایت به مقام کاهنی و پزشکی مخصوصِ فرعون می‌رسد و این سرآغاز زندگی پرفراز و نشیب و پر خطر برای او می شود.سینوهه پزشکی بود که به همراه غلام یک چشمش کاپتا به بیشتر دنیا سفر کرد و به دلیل عقاید روشنفکرانه ای که داشت اغلب تحقیر میشد.در ادامه زندگی،سینوهه در می یابد که فرزند فرعون پدر(آمنهوتپ سوم)می باشد و از زنی بابلی زاده شده و ملکه مادر که دختر زا بوده برای اینکه زنان حرمسرا جای او را نگیرند و با زادن پسری ملکه نشوند تمام فرزندان پسر را به رود نیل می سپرده که یکی از این کودکان سینوهه بوده است.آخِناتون فرعون مصر که برادر ناتنی سینوهه به حساب می آمده است ،از بیماری صرع رنج می برده و تمام خدایان مصر از جمله آمون را مردود دانسته و خدای ناپیدای خود که چون خورشید می درخشیده و به برادری و برابری انسانها و عدم تفاوت بین آنها امر کرده بود را پرستش می کرد.سینوهه کمکهای زیادی جهت اشاعه اندیشه او انجام می دهد تا آنجا که تمام دارایی خودش را که با درایت وکیاست غلام خود(کاپتا) و در سفرهای زیادی بدست آورده را در این راه فدا می کند و تا پایان عمر به این اندیشه وفادار می ماند.اگرچه خود سینوهه مجبور می شود که فرعون آخِناتون را با زهر بکشد ولی این امر را به زور خنجر هورم هب (سردار لشکر فرعون) و آمی (پدر زن فرعون) و به صلاح خود فرعون انجام می دهد. در اواخر زندگی سینوهه، فرعون جدید(هورم هب) که با کمک خود سینوهه به حکومت رسید او را به خاطر ایده های روشنفکرانه اش به جزیره ایی خالی از سکنه تبعید میکند.سینوهه سه کتاب در زمینه طب می نویسد.